ماهی

در نظر بازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

ماهی

در نظر بازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

آمدم پر صدا

سخت در گیرم.سالها بود که تجربه می کردم و حال نیز.اما بی صدا می رفتم و همگان بی خبر.در این میان عده ای بزرگ شدند یا که خود را بزرگ می دانند که نیستند.و حال من با تجربه ای دیگر و این بار پر صدا آمده ام ......

تئاتر

این روزا سخت مشغول تمرین نمایش هستیم.دوستان خوبی در این کار منو یاری می کنند.از جنس خاک نمایشنامه ای بر اساس داستان آرش که نوشتم و داریم کار می کنیم.امیدوارم کار خوبی بشه.مطلب بیشتر و عکسای این کار رو بعد میزارم.

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست؟

ادامه مطلب ...

گفتگو با خدا

پرسیدم چه چیز بشر تو را سخت متعجب می سازد.

ادامه مطلب ...

صدای عشق

 عشق را در قابلمه ای مسی گذاشته ایم؛ 

ادامه مطلب ...