ماهی

در نظر بازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

ماهی

در نظر بازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

تئاتر کاغذی معاصر

تئاتر کاغذی معاصر

تئاتر کاغذی شیوه ای است برای گرداندن شخصیت های کاغذی که به احتمال زیاد در اوایل قرن نوزدهم در انگلستان پدید آمد. این نمایش تا دهه 1940 مخصوص جمع های کوچک بود، اما از این زمان تا پایان قرن بیستم هر چه بیشتر مورد استفاده نمایشگران عروسکی و غیرعروسکی قرار گرفت. با بررسی تئاتر کاغذی و ویژگی های آن در کشورهای مختلف در می یابیم که ریشه این هنر در همه جا یکی بوده است: علاقه پرشور به نمایش که قرن نوزدهم اروپا را فرا گرفت. متن نمایش هایی که روی صحنه بودند منتشر شد و هزاران تصویر از چهره بازیگران نامدار به چاپ رسید و بر روی دیوارها رفت. با همه این اوصاف مدرک مستندی از نحوه دقیق آغاز این هنر در دست نیست. می توان چنین پنداشت که روزی چاپ تصاویر شخصیت های اصلی یک نمایش بر روی یک برگه به ذهن کسی راه یافت و بدین ترتیب آنچه در انگلستان "برگه های یادگاری"[1] خوانده می شد پدید آمد و بعد فردی علاقمند تصمیم گرفت تا تمام تصاویر یکی از این برگه ها را ببرد و چنین شد که شخصیت ها در غالب عروسک های کاغذی به حرکت درآمدند.

تئاتر کاغذی از چندین عنصر اساسی تشکیل شده بود: یک قاب صحنه که اغلب از تئاترهای موجود الهام می گرفت، دکورها و بال های مربوط به هر صحنه، شخصیت ها در حالت های مختلف که امکان تطابق آنان را با پیشرفت داستان فراهم می ساخت و یک متن که اغلب خلاصه ای نه چندان ماهرانه از متن اصلی بود. در کشورهای مختلف برگه ها توسط ناشر یا خریدار به روش های گوناگون – با دست، شابلون و لیتوگرافی – رنگ آمیزی می شدند. صاحب برگه ها آنها را روی مقوا می چسبانید، می بریدشان و تئاتر را سرهم می کرد. آن گاه می توانست نمایش خود را برای خانواده یا دوستان اجرا کند. ابعاد این تئاترها که به ندرت از 50 یا 60 سانتی متر تجاوز می کرد باعث شد که آنها به مناسب ترین صحنه های نمایش برای اتاق نشیمن تبدیل شوند.

بنابراین داستان تئاتر کاغذی داستان تولید محصولی بسیار پرکشش برای مردم توسط ناشران به ویژه اروپایی است (بنا بر گزارش ها چندین تئاتر در ایالات متحده آمریکا منتشر شد). تئاتر کاغذی به هیچ عنوان مورد توجه نمایشگران حرفه ای قرار نگرفت و پیوند این نمایش با تئاتر عروسکی پیوندی غیر مستقیم بود.

در اوایل قرن بیستم با پیدایش سینما و به ویژه کارگردانی نو نمایشی که به طراحی صحنه و لباس اهمیت کمتری می داد تئاتر کاغذی ناپدید شد. این هنر از بین نرفتن کامل خود را مدیون دو نفر است: جورج اسپیت[2] انگلیسی و والتر روهلر[3] آلمانی. هر دوی این افراد آنچه را در توان داشتند به کار گرفتند تا یاد تئاتر کاغذی را زنده نگاه دارند و بدون آنها هیچ گاه نام این گونه نمایشی به گوش ما نمی رسید.

در سال 1988 برای نخستین بار جشنواره تئاتر کاغذی در پرتز[4] آلمان برگزار شد. متن های قدیمی بار دیگر اجرا شدند و تئاترهایی که سالیان سال پیش منتشر شده بودند از نو به چاپ رسیدند.

این شیوه بعدها مورد توجه دو دسته هنرمند قرار گرفت – هنرمندان تجسمی و طرفداران متن های معاصر. تمایل به همکاری بین این دو گروه به ویژه از سوی علاقمندان به متن های معاصر قوی بود، چرا که تئاتر کاغذی نخست فعالیتی تجسمی به شمار می رود. به عبارت دیگر اولویت هنرمندان تجسمی بخش تجسمی کار است و طراح به شمار می روند؛ اما هواخواهان متون معاصر از عناصر تجسمی برای کارگردانی متن انتخاب شده استفاده می کنند ، بنابراین احتمال دارد از هنرمندان تجسمی برای طراحی کار خود کمک بگیرند



ادامه دارد

امروز رفته بودم نمایشگاه کتاب.له له می زدم دو کتاب تئاتری ببینم.بیچاره تئاتر..........آهای ی ی ی ی ی......

گلایه

گفتی اگر مرا در قفس کنی می میرم 

گفتم می ترسم رهایت کنم. 

گفتی پرنده پرواز می خواهد 

گفتم عشق پرواز می خواهد. 

                                  گفتی تو رهایم کن من آزادانه برایت می خوانم و بروی شانه هایت  

                                       می نشینم...گفتم باشد. 

رهایت کردم تا آزادانه برایم بخوانی و روی شانه ام بنشینی 

شکارچی دام گسترد و تو رفتی.من ماندم با چشمانی پر اشک.......

ماهی در آب در انتظار آب است............هست؟

دریغ از...

مرز‌‌،مرزی بود بین تئاتر هرمزگان و کشور،تئاتری که در سالهای نه چندان دور رقابت در آن موج می زد اما حالا.......

در جشنواره سراسری تئاتر ماه که چندی پیش در تهران برگزار شد و نمایش مرز برگزیده جشنواره استانی ماه هرمزگان در این جشنواره به اجرا در آمد.

دریغ از یادی از نام هرمزگان در روز اختتامیه جشنواره.البته با آنچه در مجموعه تئاتر استان می گذرد دور از ذهن نبود.واین نتیجه نگاه یک جانبه و خاص است.

بگردیم و ریشه این مصیبت را بیابیم و یاد آور شویم که با گفتن، اتفاقی نخواهد افتاد.

و با منم گفتن....................