ماهی

در نظر بازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

ماهی

در نظر بازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

نمایش زن به جشنواره ادینبرو راه یافت.

نمایش زن از گروه تئاتر کارگاه پس از جشنواره آوینیون به جشنواره ادیبرو اسکاتلند راه یافت.این جشنواره ها که از مهمترین رویدادهای هنری جهان محسوب می شوند فرصتی مناسب برای شناساندن تئاتر هرمزگان می باشد.اما متاسفانه تا این لحظه از طرف مسئولان محترم هیچگونه همکاری صورت نگرفته است.و امکان انصراف از حضور در این دو جشنواره بیش از پیش محتمل است.امیدواریم که اداره محترم ارشاد و دیگر مسئولین قدر این فرصت را برای تئاتر هرمزگان بدانند.

گروه تئاتر کارگاه با نمایش زن در راه آوینیون فرانسه

نمایش "زن" که براساس نمایشنامه عروسی خون نوشته فدریکوگارسیالورکا طراحی شده است،تیرماه سال آینده در فستیوال آوینیون فرانسه در Garage International به روی صحنه می رود.این نمایش با رویکرد کار تیمی و کارگاهی ،در جریان تمرینات شکل گرفت.در این اجرا با نگاه به نظریات اکسپرسیونیستی و تئاتر اپیک به ایجاد فضای دو گانه در صحنه دست زده ایم که نشات گرفته از چالشهای درونی و بیرونی شخصیت عروس در برخورد با موضوع است.نمایش زن یک تئاتر روایتگرایانه بوده که بازیگر با استفاده از ابزار صحنه ای به صورت مستقیم و غیرمستقیم با تماشاگر خود ارتباط می گیرد.

 گروه تئاتر و حرکت کارگاه این اثر را به نویسندگی و کارگردانی مجید بشکال و با بازی فتحیه بقایی در آذرماه به اجرای عمومی گذاشت.تئاتر کارگاه نمایش "خانواده لورنزو" به کارگردانی مجید جمشیدی را جهت اجرای عمومی ماه پایانی سال در دست تمرین دارد. 

برای تئاتر هرمزگان

این روزها بحث حضور گروه های مختلف تئاتر هرمزگان در فستیوالهای داخلی و خارجی موجبات خرسندی را برای اصحاب فرهنگ و هنر استان فراهم آورده است. برپایی دانشکده هنرهم راهی جدید را در مسیر هنرمندان ما باز کرده که باید آن را به فال نیک گرفت.اما سئوال اینجاست که چرا اینهمه اخبار خوش آیند موجب تحول بنیادین در نگاه هنرمندان ما مخصوصا هنرمندان تئاتر نمی شود؟نتیجه این تحول ناپذیری را می توان در جشنواره هایی که در این چند سال گذشته برگزار کرده ایم به خوبی دید.کارهایی که در پایین تر سطح کیفی خود قرار دارد. ما سالهاست که عدم موفقیتها را به گردن مسئولین گذاشته ایم،اما واقعیت دیگری هم وجود دارد.آنچه به واقع دیده می شود رویکرد شخصی مغرضانه و به دور از نگاه حرفه ایست که خود تئاتر را به انتخاب آخر ما تبدیل کرده است..سخنان یاد آور یک نگاه حرفه ایست اما در واقع معیارها براساس روابط و دوستی بیرون از فضای کار شکل می گیرد.چنین برخوردی موجب می شود که افراد به درستی در جایگاه خود قرار نگیرد و این عدم تعادل ما را از هدف اصلی که همان رویکرد تئاتر محور و حرفه محور است دور می کند.در این فضای نا متعادل افرادی که در واقع در ابتدای راه قرار دارند بزرگ جلوه داده می شوند و این منجر به خود باوری کاذب در شخص و نتیجه ای جز، سرخوردگی کسانی که به دور از هیاهو و به شایستگی فعالیت می کنند،ندارد.یک بار حضور در جشنواره کسی را نه بهترین می کند و نه استاد. ساختن بت و استاد از دیگران ما را به عقب باز می گرداند.حمایت از فرد فرد هنرمندان خوب استان معنی غیر از این دارد.در چنین فضایی امکان ایجاد چالش و نقد درست و سالم بدون هر گونه فیلتر روابطی وجود ندارد. و بدون فضای نقد اثری قوام نمی یابد و نگاه های نو و خلاقانه در نطفه خاموش می شوند.نمی توان حضور گروه های تئاتری استان را در مناسبت های مهم بی تاثیر در رشد  تئاتر استان دانست ، اما آنچه  می تواند این تاثیرات را بنیادی کند تحولی عمیق در رو یکردها و نگاه تک تک هنرمندان می باشد تا ما را به سمت فضای حرفه ای که مبتنی بر توانایی و شایسته سالاریست سوق دهد..من به خودم و دیگر دوستان گوش زد می کنم که تئاتر را از منظر تئاتر ببینیم زیرا اینگونه می توان به تئاتری پویا و رو به جلو رسید.بهترین معیار و سنجش خود تئاتر است. 

نمایشنامه عروسی خون دست مایه نمایش"زن"

گروه تئاتر کارگاه مرحله نخست تمرین اثر جدید خود را در سال جدید به زودی آغاز خواهد کرد.نمایش "زن" براساس نمایشنامه "عروسی خون" نوشته فدریکو گارسیا لورکا طراحی شده است.این نمایش به صورت تلفیقی و با استفاده شیوه تئاتر کاغذی توسط مجیدبشکال کارگردانی خواهد شد.گروه تئاترکارگاه در  سال گذشته نمایش" فروزان یا فروزانه"به کارگردانی مجیدبشکال و نمایش "خانواده استریندبرگ" به کارگردانی مجید جمشیدی را به روی صحنه برد.


اخبار تکمیلی از روند تمرین به اطلاع دوستان خواهد رسید.



پایان یک سال



فردا آخرین روز تئاتری من در سال نودویک خواهد بود.سالی پر فراز نشیب با همه بایدها و نبایدهایش.سالی با تجربه هایی سخت و خوش.با فروزان و فروزانه شروع کردم.با کارکتر مردی زندگی کردم که در بستر عشق خود رو به دست مرگ سپرد.به دنیای کودک با قصه گرگ گرسنه پا گذاشتم و به کشیش در خانواده استریندبرگ رسیدم.کشیشی که هرچه کرد ،نتونست طوفان استریندبرگ را خاموش کند و فقط یک شب دیگه با من خواهد بود....دلم برایش سخت تنگ می شود وقتی کتش را می پوشد و می خواهد برود.گفت:باید برم آخه قول دادم دم غروب خونه باشم وگرنه خانومم دلواپس میشه. باید بره و من چاره ای جز سکوت ندارم.